مجتبی عابدی مهرماه سال 84 به دنیا آمده است. سه ماه بدو تولد از نظر جسمی بسیار سالم و سرحال بود اما یکباره مریض شد. با آن بیماری خیلی ضعیف شد یکسری آزمایش دادیم که گفتند جواب آزمایش ها دقیق نیست و باید دوباره بعد از چند وقت تکرار شود. آزمایش های مجدد را که دادیم متاسفانه اعلام شد پسرم به بیماری تالاسمی ماژور مبتلا است.
خیلی به درمان فرزندم امید داشتیم و برای درمان مجتبی به تهران آمدیم. به بیمارستان شریعتی مراجعه کردیم که گفتند برای درمان نیاز به پیوند سلول های بنیادی است. متاسفانه هیچ نمونه مشابه ای برای پیوند در خانواده و خویشان و بانک عمومی پیدا نشد . مدت دو سال به درمان مجتبی ادامه دادیم که سال 86 صاحب فرزند دختری شدیم . نمونه خون بندناف او را ذخیره سازی کردیم و بعد از آزمایش ها مشخص شد با پسرم تطابق ندارد و نمی توان پیوند زد . آن نمونه را اهدا کردیم تا اگر کسی لازم داشت استفاده کند.
در همه این سالها اصلا نا امید نشدیم و با پیگیری دائم درمان های رایج از فرزندم به خوبی مراقبت کردیم. تا 11 سالگی هیچ دهنده ای برای مجتبی پیدا نشد. سال 95 خدا لطفش را شامل حال ما کرد و دختر دیگری به ما عطا کرد. نامش را طهورا گذاشتیم.سلول های بنیادی خون بندناف طهورا هم ذخیره سازی شد و بعد از آزمایش هایی که انجام شد، مشخص شد از نظر شاخص های ژنتیکی به صورت کامل یعنی 10/10 با مجتبی سازگار است .
در اواسط اسفند سال 95 پیوند انجام شد و خداراشکر پیوند به صورت 100درصد در بدن پذیرفته شد و هیچ مشکلی هم بعد از آن تا کنون نداشته است.
مبتلا به تالاسمی ماژور بود که از خواهر دومش طهورا پیوند خون بندناف دریافت کرده است.
مجتبی 17 اسفند سال 95 پیوند شده و الان در سلامت کامل است.
خانواده عابدی ساکن ایرانشهر در سیستان و بلوچستان هستند. پدر مجتبی می گوید: مجتبی خیلی بیمار بود و دائم باید خون دریافت می کرد. همیشه نگران بودیم که دچار بیماری نشود چون هر نوع ویروسی او را به شدت درگیر می کرد.
مجتبی از نظر بهره هوشی نه تنها در حد همکلاسی هایش بلکه بالاتر هم هست و در طی سالهایی که تحت درمان بود کلاس های پنجم و ششم ابتدایی را تقریبا غیرحضور خواند
مجتبی اکنون کلاس دهم و رشته تجربی است او علاقه زیادی به رشته های پزشکی دارد و قصددارد در دانشگاه رشته دندانپزشکی، پرستاری و یا سایر رشته های شاخه پزشکی را انتخاب کند.
با وضعیت فعلی کرونا دغدغه هایی برای پسرم داریم چون بیماری ها که شیوع پیدا می کند احتمال ابتلای آنها هم بالا می روم اما استرس الان من به اندازه قبل نیست. خیلی کمتر شده است.
زندگی مجتبی بعد از پیوند خیلی عادی و طبیعی شده و دیگرهیچ کس به شکل یک بیمار به او نگاه نمی کند و زندگی به روال عادی برگشته است.